...بفرمایید تو
من که دارم میرم چرا هلم میدی؟؟؟
درباره وبلاگ


به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏برد و از میانشان می‏گذرد از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی . . .
آخرین مطالب
نويسندگان
یک شنبه 14 فروردين 1390برچسب:, :: 20:32 ::  نويسنده : علی

سلام دلم خیلی تنگ شده بود. تنگ وبلاگم . تنگ شماها  و تنگ خیلیای دیگه.

ما امسال بسی زیاد در سفر بودیم . من که شخصا داغون شدم از بس که تو سفر بودیم.

سفر ما 2 روز قبل از تعطیلات شروع شد و  با رفتن به سمت نخجوان شروع شد. اونجا بودیم که تصمیم گرفتیم بریم سمت آذریایجان رو هم یه نیگایی بندازیم. ماشین رو توی پارکینگ طرف خودمون پارک کردیم و راحت یه ویزای یه روزه گرفتیم و خیلی راحت رفتیم نخجوان آذریایجان. خیلی تمیز و جالب بود.خیابان های پهن  و بزرگ و البته خلوت و عاری از هر گونه ماشینی..درست مثل اروپا بود. دقیقا نخجوان ایران دوم بود..همشون ایرانی بودن یعنی اینکه هر چی مسافر می اومد از ایران بود و همشونم یه جورایی کمبود ازادی داشتن و اونجا خودشونو خالی می کردن .

پول ایرانو قبول می کردن و حتی تو رسوتورانا غذای ایرانی و حتی فارسی هم بلد بودن..ماشالا ازادی کامل بود و همه صفا می کردن.دیگه وقت نکردم سمت ساحل برم ببینم چطوریا بود اونجاهاا

خب یه روز نخجوان موندیم و البته همه چی خیلی ارزون بود مثل پوشاک و خوردنی و هتل و اینا ولی بنزین خیلی گرون بود.

بعدش از اونجا به سمت شمال ایران حرکت کردیم و یه شب هم آستارا موندیم . بعدش در شمال ایران پیشروی کردیم و  به سمت چالوس رفتیم. 2 سال بود که شمال نرفته بودم ولی چیزی تغییر نکرده بود. و اینکه شمال مثل تابستان اصلا گرم و مرطوب نبود و هوای خنک و خوبی داشت . من که خیلی حال کردم. همیشه از رطوبت هوا شاکی بودم اما این سری اصلا ولی متاسفانه نتونستیم شنا کنیم برای اینکه آب خیلی سرد بود و واقعا مریض می شدیم .

بعد از یه هفته که از شمال موندیم از جاده چلوس به سمت تهران حرکت کردیم و تهران بسی خلوت بود و واقعا تهران هم عالی بود.تهران خونه عموم موندیم درست 2 روز تهران بودیم ولی واقعا سردرگم شده بودیم که خونه عموم رو پیدا کنیم. دقیقا یه بلوار شهید مطهری رو 3 بار دور زدیم آخر فهمیدیم که باید از همت بریم. اما شانس آوردیم که خلوت بود وگرنه بدجوری توی ترافیک گیر می کردیم. بعد از دو روز از تهران زنجان خونه خالم رفتیم.زنجان هم هواش سرد بود بیشتر اوقات ابری و تا 13هم زنجان موندیم و 13همان را در زنجان به همراه خاله و دائی بدر کردیم .کلی خوش گذشت و امروز هم برگشتیم.کلی خلاصه تعریف کردم که خسته نشید و نشم .

شما هم که تعطیلاتتون رو ای ول کردید و دوباره مدارس و دانشگاها شروع شدن. من که از 4شنبه دانشگاه می رم و حالا حالاها به این استادا باج نمی دم..

روزای خوشی رو براتون آرزومندم و امیدوارم که سال جدید رو با خوشی و سلامتی شروع کرده باشید و تا آخر تخته گاز بریداااا..

فهلا بااااای

شنبه 28 اسفند 1389برچسب:, :: 22:1 ::  نويسنده : علی

سلام به همه دوستای وبلاگی خوبم.......امیدوارم همتون سالی که گذشت رو با موفقیت و خوشی گذرونده باشید و خودتونو برای سالی جدید آماده کرده باشید. سال خرگوش....سال 1390...سال تمام آرزوهای من..سالی که آینده من به ان بستگی داره....

اما از دیشب بگم..به شدت بی خواب شده بودم.درست تا ساعت 4و 20 دقیقه صبح هیچ احساسی از خواب و خستگی در من نبود...بعدشم که نفهمیدم چطوری خوابم برد و ساعت 11 و نیم نزدیک ظهر از خواب بلند شدم و درست تا خود بعد از ظهر بی حال و سرم به شدت درد می کرد..واقعا برنامه خوابم به شدت به هم خورده. نمی دونم چکار کنم. از خدا چندتا قرص دیازپام می خواستم که بخورم خلاص بشم. ای بابااا از دست این بیخوابی.

اما سال 1389 سال خوبی برای من بود.اسم این سال رو می تونم اینطوری بذارم ، البته فقط مخصوص خودم. سال شکوفا شدن روابط اجتماعی. یعنی اینکه من کلا تو محیط بیرون از خانه و دانشگاه و اینترنت روابط اجتماعی خودمو گسترش دادم و دوستان خیلی خوبی پیدا کردم. سال 1389 برای من سال افزایش سطح علمی در زمینه تکنولوژی و پیشرفت نرم افزار و سخت افزار بود.. سال 89 سال شانس هم برایم بود...کلا خیلی سال خوبی بود. اما سال 90 خیلی مهمتر و حیاتی تر سال 89 می باشد.چرا که من باید برای ارشد کلی درس بخونم و مطالعمو افزایش بدم. یعنی آینده من و خوشبختی من و زندگی من به قبولی در این کنکور بستگی داره.برای من این کنکور از کنکور 4 سال پیش مهمتر و حیاتی تره. خدایا کمکم کن که موفق بشم....

خب دوستان دقیقا پس فردا صبح حدودای ساعت 2 ، سال تحویل میشه و خیلی از ما تو اون ساعت خواب هستیم. خب آخه این چه وضعشه آخه .خب هر سال یه ساعتو ثابت بگیرید عید از اون روز بشه دیگه...من خیلی آرزو داشتم موقع سال تحویل که بگم...اما حالا باید تا ساعت 2 بیدار بمونم..آخه کی بیدار می مونه که من دومیش باشم.

راستی سال جدید که میاد ما هم هر چی بدی، دل شکستگی ، کلا هر خاطره آذار  دهنده ای که زمونی در سال جاری منو ناراحت کرد رو از خودمون دور می کنیم و دلمونو پاک می کنیم. و دوباره از نو می سازیم.. از سال جدید من همه اشخاصی که اصلا از ریخت من بدشون میاد و منو فحش می دن و از من دلخورن و م از اونا دلخورم دیگه این لخته از قلب و وجود من پاک میشه و من همه را دوباره دوست می دارم.با این کارم من احساس خوشبختی و بزرگی میکنم و احساس می کنم که اصلا هیچ عذاب وجدانی ندارم..ای دوستان شما هم این کارو انجام بدید و این احساس غرورآفرین بزرگی رو در وجودتون حس کنید و کیف کنید..بخشش خطای دیگران و کسی که شما رو ناراحت کرده فقط کار بزرگ مردانه..

راستی تعطیلات عید چه برنامه ریزی کردید..ما که قرار شده یک سفر چند روزه به شمال بریم. بهتره بگم شمال بیائیم. همون طرفای چالوس و نوشهر و رامسر و آره دیگه زیاد دور نمیشیم ..شما قراره کجا برید؟؟.البته من برناممون 180 درجه فرق کرد.اولش قرار بود شیرازبریم یعنی همون جنوب  اما بعدش نمی دونم چی شد تصمیم برگشت و حالا قصد شمال کردیم .... با این پول بنزین و  گرونی خرج و مخارج سفر باز هم فکر نکنم که خانواده های ایرانی از سفرشون دست بکشن.

خب دیگه زیاد حرف زدم خسته میشید بعد شاکی میشد بعد میزنید تو سرم که این چرندیات چی بود که نوشتم..

عیدو پس تبریک بگیم...

دوستان عید همتون مبارک باشه.ایشالا سال خوش و خرمی داشته باشید و در کنار خانواده سال پر از موفقیت و سر بلندی  براتون آرزو می کنم.....عید همه مبااااااااااااااااااااارک

 

سه شنبه 17 اسفند 1389برچسب:, :: 10:57 ::  نويسنده : علی

سلام به همه دوستان.

بنظر میرسه امروز تولد منه.....جدا امروز تولد منه؟؟!! وااااااای چه عجب باز هم یک تولد دیگر و باز هم شروع یک تجربه جدیدتر..حالا فکر کنید من زیاد اهل تولد گرفتن و کادو گرفتن و این حرفا نیستم همین تبریک گفتن و حرفای قشنگ زدن برای من ارزششون خیلی زیاده. خودم که بسیار لذت می برم.

اما بگم که 21 سال تموم شد..هر چی بود تموم شد..سال 21 سال زیاد خوبی برام نبود. زیاد برام خوشانسی آورد اما با این حال زیاد بهم خوش نگذشت. اما 22 .

22 عدد محبوب منه.22 عددیه که من همیشه و همه جا برام خوشانسی آورد..یکی مثلا شماره صندلیم توی امتحانات همین ترم پیش در درس هوش مصنوعی. من توی این درس سخت واقعا گیر نمره 18 آوردم..البته اگه استاد یکمی دستش بازتر می بود 20 هم میداد بازم بیشتر راضی بودیم.

22 رو دوست دارم برای اینکه یک زمانی بازیکن محبوبم کاکا تو تیم آث میلان همین پیراهن می پوشید.

22 رو دوست دارم چون دو تا 2 داره که با ضرب این دوتا عدد 4 میاد و اگر جمع هم بشن باز همین عدد میاد.

22 رو دوست دارم چون .... (اینجا رو خواستم بگم پشیمون شدم).

نه بذار بگم.22 رو دوست دارم چون برای اولین بار توی همچین روزی عاشق شدم...درست 22 اسفند بود.

22 رو دوست دارم برای اینکه توی یک مسابقه با 22 بار حرکت دادن یه پازل (پازل 8) به جواب رسیدم و برنده شدم.

و ... خیلی دلایل دیگه هست که توی کل عمرم عدد 22 نقش مهمی داشته..خیلی عددای دیگه هم داشتنا اما بارزترین اونا همین عدد 22 بود. و الان تو سن 22 سالگی هستم..امیدوارم که سال خوبی باشه...از همین الان می تونم بگم که من تو سن 22 سالگی  فارغ التحصیل می شم.این خبر خوش از همین الان معلومه و البته تو همین سن هم کنکور کارشناسی ارشد می دم..امیدوارم که موفق باشم و 22 خوبیهاشو در حق من کامل کنه و من کنکور همین سال اول قبول بشم...امیدوارم...آخه بعد از عید می خوام بترکونم....دعا کنید بچه ها..

خب دیگه سرتونو درد نمیارم....بای بای همگی...

 

http://zanuneh.parsiblog.com/PhotoAlbum/xxxx/2pyxixv%5B1%5D.jpg

پنج شنبه 5 اسفند 1389برچسب:, :: 13:28 ::  نويسنده : علی

سلام..خوب هستید...

اومدم بگم که مثل اینکه امروز روز مهدسینه.....بله درسته..امروز روز مهندسه...اصلا خبر نداشتم...

خب پس ما که فعلا دانشجو هستیم...اما بازم با این حال تو دانشگاه همیدگرو مهندس خطاب می کنیم..

مثلا میگیم : " مهندس ، حاجی ، داداش ، بکش کنار..!! "....این یه تیکه ناب بود..

اما واقعا حالا یه چیزی بگم..متاسفانه با اینکه مهندسی و مهندسان بیشترین نقش را در شکل گیری جوامع و تمدنها داشته و دارند ولی متاسفانه کمتر به این موضوع توجه شده و تاسف بارتر اینکه خود مهندسان نیز شاید به این نکته نرسیده باشند و باورشان نباشد

اغراق نیست اینکه باورمان بیاید که اولین جوامع بشری با فعالیت کشاورزی (مهندسی) در کنار رودخانه ها شکل گرفت و یا با ساخت سلاح و ابزار (مهندسی) تحولی را در نحوه زندگی بوجود آورد
و خانه ساخت و راه و ابزارهای پیچیده و .... به نحوی که امروزه تصور جامعه بدون برخورداری از خدمات و امکاناتی که که مهندسی فراهم آورده غیر ممکن است
آب سالم ، غذای کافی و مورد نیاز ، خانه برای سکونت و آرامش ، راهها ، ارتباطات ، وسایل زندگی در محیط خانه و کسب و کار و اداره ، حمل و نقل و ترابری ، محیط زیست سالم و ..... همه ماحصل کار مهندس و مهندسی است
البته یکی از نکات مهم پاکیزه نگه داشتن این مجموعه مهم و کلیدی برای ادامه حیات و ارتقاء سطح زندگی جامعه است و بی شک اولی ترین مجموعه برای تحقق آن ، خود مهندسان و جامعه مهندسی است.

 

 پس مهندس ، رووووووووووزت مباااااااارک

شنبه 16 بهمن 1389برچسب:, :: 15:29 ::  نويسنده : علی

سلام..امروز 16 ام بهمن ماه 1389 آره؟؟ یا 90 ؟؟...کلا سال از ذهنم پریده بخدااا ، شما به دل  نگیرید..

یه جورایی حالم گرفته شده..زیاد حوصله ندارم..ناراحتم..دست خودم نیست..آهنگ غم گوش می دم و خیلی چیزای دیه.

الان درست یک هفتست که من یه مسافرت کوچولو تشریف بردم..نه نه...یه مسافرت کوچولو نازل شدم..نه نازل شدم هم خوب نیست..یه مسافرا کوچولو رفتم...آره..همین کلمات ساده ارزش داره یه اون تشبثات .

درست هفته پیش بود گه رفتم زنجان یه چند روزی خانه ی خاله ی محترمه و شوهر خالم مهمون بودم...مادر بزرگم هم اونجا بود..شوهر خالم استاد دانشگاه می باشد..استاد دانشگاه زنجان و مشغول تصحیح ورقه امتحانی دانشجویان گرامی بود.ماشالاه نمرات..ماشالاه..هاتفن.احسنتم...برگه های پسرا که اصلا جای تعریف نداشت..اما باسه دخترا .....شوهر خالم خودش اعتراف می کنه که دخترا زرنگترن..البته تو این رشته و درس (مدیریت بازرگانی) که یه درس حفظی می باشد دخترا قویتر هستن..برگه هارو که نیگا می کردم ماشالا بعضی دخترا دفتر نقاشی مثل آرایش هفت قلم و درست مثل دستگاه کپی پست همه چی عین آینه بود....آخه اینقدر بنده ی خداااااااا..دختر بابائیش..مگه اینجا آرایشگاهه...آخه خودکار صورتی کجا بود....

حالا بگذریم از ایناا..شوهر خاله بنده نهایت ارفاق (یا ارفاغ بود چی بود ..) رو سر نمره ها لحاظ می کرد...اما بازم به زوور . نه دقت نکردی..زووووووووووووور ..اینا یه نمره ای می گرفتن ولی بازم شاکی بودن که آقا فلان شده من نمرم بیشتر می شد..ولی اصلا تو بگو بیست و پنج صدم..ابدااااا...بعضیا پشت برگه های امتحانی دعای ختم صلوات و اینا نوشته بودن..کلی حااال کردم از خوندنشون.... روزای خوبی بود... جالب بود  برام..

بعد از 3 روز زنجان موندن تصمیم گرفتم که یه تهرانی هم سفر کنم منزل عمه و عموی گرامی و خوش ذوف..کلی آنجا هم حال کردیم..

فقط بگم باباااا تهران عجب گرانی بود..کلا دست رو هر چی می ذاشتی گران بود..حالا این خانه ی این عمه عمو بالا شهر بود.مثلا خانه عمومینا درست روبه روی صدا سیما خیابان ولیعصر بود..ماشالا اونجا اجناس عجب قیمتای داشتن..یه پیراهن زپرتی 97 هزار تومن...دقت کردی..اون 3 هزار تومن هم به قول دوستم ایناندیرمائیده..یه کلمه ترکی بود..یعنی درکل شیره مالیدن و این حرفااا...یه لباسایی که من ارومیه اصلا نگاهشون نمی کنم اونجا فرت و فرت بالای صد تومن بود...مثلا بگم یه کلاهی بود رنگاوارنگ دو تا هم ژیگولی بهش وصل بود..بالا سرشم یه قپه داشت..اونو میداد 30 تومن...آخه مفت خور حرومت باشه اون پول...ولی عطر و آدکلن ای ول بود.خیلی حال کردم..همشون جالب بودن با قیمت مناسب....خلاصه اونجا هم کلی صفا کردیم..در خانه ی عمه من با شوهر عمم بسیار گیم بازی کردیم ....آره..شوهر عمم یه آدم باحاله...زیادم سن نداره ها..جونه..هنوز زیر 30 سال سن داره..یه بازی آنلاین تو فیس بوک پیدا کرد..منم رفتم تو اون بازی ..عجب حالی می داد..تو خونه عمم که بودم فقط یبار زدم بیرون اونم با شوهر عمم بود که رفتیم پایتخت ببینیم جدیدا چی اومده بازار...و فهمیدم که چیز خاصی نیومده ..فقط یه تبلت گالکسی تب سامسونگ اومده بود که اونم خیلی وقت پیش ارومیه هم اومده بود..خودشم اصلا نمی صرفه با اون قسمتش..خلاصه کارمون شده بود والبته شده هم اکنون بازی کردن...تا ساعت 2 صبح یعنی 2 ساعت از بامداد گذشته ولی ما پشت اینترنت داریم از مواضعمون پشتیبانی می کنیم که یه بی پدر مادری ضدحال نزنه....صبح هم که از خواب پا می شدیم نه ببخشید..ظهر از خواب پا می شدیم ...

حالا گذشت و گذشت  دیروز شب حرکت کرم و امروز صبح رسیدم ارومیه..الانم که در خدمت شما هستم و بله دیه اینااا..

در مورد امتحاناتدانشگاه هم بگم که نمره 4 تا درسو دادن 3 تا رو ندادن..یکی رو هم بنا به دلایلی حذف کرم...یه غلطی کردم درس دروس تخصصی سخت افزار را من اختیاری برداشتم و آخرسر من کوپیدم و هنگیدم و چیز شدم..ولش اونجا رو..در آخر هم مجبور شدم حذف کنم..دیه همچین کاری عمراااااااا بکنم...

نمره اون درسایی هم که ندادن من هر روز که می گذره از استرس نمره اون درسا لاغر می شم و هر از گاهی یه جوش می پره رو صورتم..فشاره دیه...این همونه....

 

خلاصه سرتونو درد نیارم..از این خوشیا که بگذریم....باز هم ته دل من غمگینه..غصه داره...ناراحته....حال نداره..نمی دونم چرا چیکااار کردم...گناه کردم ؟!؟...شاید...نمی دونم والااا..بخدا احساس عذاب وجدان گرفتم....حالم خوش نیست...فقط دوست دارم گریه کنم...بابا منم دل دارم..حق گریه ندارم...می خوام گریه کنم تا دیگه اشکی تو چشام نمونه تا دفه ی بعد دیگه گریه نکنم...اما این اشک نعمت خداست که هر وقت بریزه می فهمی تو هم انسانی و دل داری..عزیزان ، دوستان ، بزرگواران...بیائید دل همو نشکونیم..با روی خوش به هم نگاه کنید، حرف بزنید...رو راست باشید...صادق باشید...و دوست واقعی باشید....تعریف دوست واقعی من نمی دونم چیه..فقط می دونم یه چیزی فراتر از عشق و عاشقیه که آدم از روی عقل تصمیم می گیره و عقل برتر از احساساته و عشق آتشش جوری دیگر می سوزد.....

عرفان هم زیادی در کردیم...بگذریم حالاااا......

 

خب یه چیز دیه هم بگم....الان من یه دامنه اینترنتی داشتم و الان اونو روی این وبلاگ قرار دادم و الان دیگه این وبلاگ به سایت تبدیل شده با آدرس اختصاصی www.room22.us

جالبه نه.....الان دیگه این آدرس اصلی ما است... گفتم بگم که بعدا نگید که نگفتی چی شد چی بود چطور شد..

هرکی در مورد دامنه سوالی داشت می تونه مطرح کنه توضیح بدم......

خلاصه..عصر بخیر..من برم یکمی استراحت کنم....

 

شنبه 9 بهمن 1389برچسب:, :: 13:28 ::  نويسنده : علی

سلااااااام بر همه دوستان..

حتما خیلی تعجب کردید که قضیه چیه..چی شده...چطور ممکنه و اینطور صحبتا..

یکی از دوستان این سایت رو معرفی کرد.بعد تحقیق فهمیدم که بابااا این لوکس بلاگ کجا و بلاگفا کجاا..

اینجا خیلی امکانات داره که بلاگفا یکی از امکانات ساده ی اینو نداره...واقعا بلاگفا به ما احترام نمیذاره..چرا باید سراغ سیستمی بریم که اصلا هیچ ارزشی برای ما قائل نیست..

اینجا کدهایی در اختیارم قرار داد که با گذاشتن اونها شما مستقیم از وبلاگ قدیم به اینجا منتقل شدید.همچنین سیستمی قرار داره که به وسیله اون می تونید مطالب وبلاگتون رو اینجا منتقل کنید..همینطور که میبینید مطالب قبلی وبلاگ اینجا هم هستن (البته نه همشون ).. تازه سیستم عضو گیری و حتی آمارگیری و ثبت نام برای ارسال خبرنامه یه قسمت کوچکی از امکانات این سایت هستش...سیستم اتوماتیک تبادل لینک واقعا عالی هستش..

همچنین الان این وبلاگ 5 تا آدرس داره که هر کدام با اضافه کردن یک پسوند بعد از نام وبلاگم فراخوانده میشه..

و کلی امکانات دیگه...

دوستان شمارو هم به عضویت در این ولاگ دعوت می کنم..چرا باید خودمونو از این همه امکانات رایگان محروم کنیم و سراغ اون بلاگفای  ساده و بدون امکانات بریم..چرا واقعا ؟!..

صفحه قبل 1 صفحه بعد


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 62
بازدید ماه : 158
بازدید کل : 51735
تعداد مطالب : 41
تعداد نظرات : 122
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



Contact s4lish