...بفرمایید تو
من که دارم میرم چرا هلم میدی؟؟؟
درباره وبلاگ


به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏برد و از میانشان می‏گذرد از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی . . .
آخرین مطالب
نويسندگان
شنبه 27 فروردين 1390برچسب:, :: 23:1 ::  نويسنده : علی

گاه می اندیشم
خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسی می شنوی ، روی تو را
کاشکی می دیدم
شانه بالا زدنت را
ــ بی قید ــ
و تکان دادن دستت که
ــ مهم نیست زیاد ــ
و تکان دادن سر را که
عجیب ! عاقبت مُرد ؟
افسوس
کاشکی می دیدم
من به خود می گویم
چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد

یک شنبه 14 فروردين 1390برچسب:, :: 20:32 ::  نويسنده : علی

سلام دلم خیلی تنگ شده بود. تنگ وبلاگم . تنگ شماها  و تنگ خیلیای دیگه.

ما امسال بسی زیاد در سفر بودیم . من که شخصا داغون شدم از بس که تو سفر بودیم.

سفر ما 2 روز قبل از تعطیلات شروع شد و  با رفتن به سمت نخجوان شروع شد. اونجا بودیم که تصمیم گرفتیم بریم سمت آذریایجان رو هم یه نیگایی بندازیم. ماشین رو توی پارکینگ طرف خودمون پارک کردیم و راحت یه ویزای یه روزه گرفتیم و خیلی راحت رفتیم نخجوان آذریایجان. خیلی تمیز و جالب بود.خیابان های پهن  و بزرگ و البته خلوت و عاری از هر گونه ماشینی..درست مثل اروپا بود. دقیقا نخجوان ایران دوم بود..همشون ایرانی بودن یعنی اینکه هر چی مسافر می اومد از ایران بود و همشونم یه جورایی کمبود ازادی داشتن و اونجا خودشونو خالی می کردن .

پول ایرانو قبول می کردن و حتی تو رسوتورانا غذای ایرانی و حتی فارسی هم بلد بودن..ماشالا ازادی کامل بود و همه صفا می کردن.دیگه وقت نکردم سمت ساحل برم ببینم چطوریا بود اونجاهاا

خب یه روز نخجوان موندیم و البته همه چی خیلی ارزون بود مثل پوشاک و خوردنی و هتل و اینا ولی بنزین خیلی گرون بود.

بعدش از اونجا به سمت شمال ایران حرکت کردیم و یه شب هم آستارا موندیم . بعدش در شمال ایران پیشروی کردیم و  به سمت چالوس رفتیم. 2 سال بود که شمال نرفته بودم ولی چیزی تغییر نکرده بود. و اینکه شمال مثل تابستان اصلا گرم و مرطوب نبود و هوای خنک و خوبی داشت . من که خیلی حال کردم. همیشه از رطوبت هوا شاکی بودم اما این سری اصلا ولی متاسفانه نتونستیم شنا کنیم برای اینکه آب خیلی سرد بود و واقعا مریض می شدیم .

بعد از یه هفته که از شمال موندیم از جاده چلوس به سمت تهران حرکت کردیم و تهران بسی خلوت بود و واقعا تهران هم عالی بود.تهران خونه عموم موندیم درست 2 روز تهران بودیم ولی واقعا سردرگم شده بودیم که خونه عموم رو پیدا کنیم. دقیقا یه بلوار شهید مطهری رو 3 بار دور زدیم آخر فهمیدیم که باید از همت بریم. اما شانس آوردیم که خلوت بود وگرنه بدجوری توی ترافیک گیر می کردیم. بعد از دو روز از تهران زنجان خونه خالم رفتیم.زنجان هم هواش سرد بود بیشتر اوقات ابری و تا 13هم زنجان موندیم و 13همان را در زنجان به همراه خاله و دائی بدر کردیم .کلی خوش گذشت و امروز هم برگشتیم.کلی خلاصه تعریف کردم که خسته نشید و نشم .

شما هم که تعطیلاتتون رو ای ول کردید و دوباره مدارس و دانشگاها شروع شدن. من که از 4شنبه دانشگاه می رم و حالا حالاها به این استادا باج نمی دم..

روزای خوشی رو براتون آرزومندم و امیدوارم که سال جدید رو با خوشی و سلامتی شروع کرده باشید و تا آخر تخته گاز بریداااا..

فهلا بااااای

یک شنبه 14 فروردين 1390برچسب:, :: 19:57 ::  نويسنده : علی

این مجلس چارم به خدا ننگ بشر بود............دیدی چه خبر بود
هرکار که کردند ضرر روی ضرر بود.............دیدی چه خبر بود
این مجلس چارم خودمانیم ثمرداشت؟........... والله ضرر داشت
صد شکر که عمرش چو زمانه به گذر بود.............دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
قالب: مستزاد



ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 67
بازدید ماه : 163
بازدید کل : 51740
تعداد مطالب : 41
تعداد نظرات : 122
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



Contact s4lish